آخه بگو...

عشق


آخه بگو کی قدر من دوست داره یه عالمه

واسه تو خنده میکنه با اینکه دنیای غمه

آخه بگو کی مثل من واسه تو قربونی میشه

با اینکه دوسش نداری دوست دوست داره تا همیشه

آخه بگو کی قدر من میتونه عاشقت بشه

همش خدا خدا کنه یروزی لایقت بشه

همش خدا خدا کنه یروز به چشمات برسه

دنیارو زندون ندونه حس نکنه تو قفسه

آخه بگو کی قدر من دوست داره چشمای تورو

میمیره و زنده میشه تو هر نفس حضور تو

تویی که دنیای منی چرا منو دوست نداری

.....

...

از همون روزی که رفتی.......

من از اون روزی که رفتی همه چیزم شده گریه

گرچه نالایق اما،همه چیزم به تو هدیه

همه کارم شده گریه همه شبهام شده فریاد

همه شوقم شده حسرت روح و جسمم شده آزاد

من از اون روزی که رفتی دیگه آروم نگرفتم

اینجا بودم با حضورت تو که رفتی دیگه رفتم

دیگه اینجا جای من نیست من دیگه اینجا غریبم

 نمیدونستم که بی تو هرجای دنیا غریبم

چی بگم از غم چشمام،چی بگم از شوق دستام

تو که هیچوقت نمیدونی تویی معنی نفسهام

از همون روزی که رفتی آرزوهام بی تو مردن

ابرو بادو مه و خورشید منو به گریه سپردن

بی تو یعنی غم و غربت بی تو یعنی اشک و ناله

بی تو یعنی تو نباشی غم و نفرین و گلایه

....